آدمـــــــــ بــــــاطــــــــلــــه هــــــــــا
خستگی روی شانه م خواب است دورتادور خانه جامانده کاش امشب دوباره برگردد ر. ابوترابی
بی قراری نشسته بر جانم
مینشینم که درد هاراهم
روی پاهای خود بخوابانم
آه این خانه باز آشوب است
یک نفر رفته و اتاقم را
از تب و خورده بغض پر کرده
ریخته روی قالی ام غم را ...
یک طرف تکه های خاطره اش
یک طرف ساعت و کمربندش
لبه ی پنجره نفس هایش
روی آیینه جای لبخندش
باز هم جای خالی اش کم نیست
همه ی خانه غرق تنهایی
جای سوزن انداختن هم نیست
کاش از قلب کوچکم نرود
چقدر خوب میشود هرچیز
سر جای خودش گذاشته شود
نوشته شده در سه شنبه 93/7/29ساعت
9:6 عصر توسط ر. ابوترابی نظرات ( ) |
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |